سوگ سروده یازدهمین سال درگذشت شاعر گرانقدر استاد محمد عظیمی بیدگلی
اَختری در سپهر معانی
ماند ، ناگه ز پرتو فشانی
مهر عرفان و ایمان ، عظیمی
در سپهر ادب جاودانی
او که آیینه دار سخن بود
بود سرمایه نکته دانی
هر زمان دست اندیشه اش داشت
کلک سحر آفرین معانی
نغمه در نغمه اشعار نابش
داشت اندیشه ی خسروانی
بود ابیات ناب غزلهاش
آتش عشق را ترجمانی
طبع توفانی و آن لطافت
شاهدش دلبری آسمانی
سروها در قصیده برافراشت
که بهارش نگردد خزانی
نظم او نقش گل های قالی
شعر او طرح ارژنگ مانی
بود در خط شعر کهن سخت
هم بدان شیوه در نغمه خوانی
مقتدایش به بزم خراسان
شد منوچهری دامغانی
راه اغراق را کی سپارم
خوانمش گر صباحی ثانی
آه و صد آه دیگر نخواند
با غزل نغمه ی آسمانی
روزگارا به خسران دچاری
تا که تو قدر گوهر ندانی
در میان اساتید امروز
دیگر از او نیابی نشانی
رفت از پیش یاران سبکبال
بیگمان خسته از زندگانی
"بیدل" غم زده سرد و خاموش
چهره از خون دل ارغوانی
مدّتی میشود کز فراقش
شِکوه دارد ز بی همزبانی
میسراید به آوای محزون
وصف گنجینهای شایگانی
زین مصیبت نداند چه گوید
خامه هم مانده از ناتوانی
خواهد از درگه حق که مولا
در بهشتش کند میزبانی
# -- سروده -- علیرضا پهلوانی بیدگلی(بیدل مهرآیین)
۲۴ تیرماه ۱۳۹۱
برچسب : نویسنده : pahlevanyo بازدید : 49