به مناسبت یازدهمین سال در گذشت شاعر توانمند معاصر استاد محمد عظیمی بیدگلیبیستم تیرماه ۱۳۹۱ ، یادآور حادثه ای تلخ برای جامعه ادبی آران و بیدگل است .در این روز ، استاد محمد عظیم زاده بیدگلی متخلص به عظیمی پس از یک دوره بیماری آخرین غزل زندگی اش را سرود و به سرای ابدیت کوچید .بی تردید مرگ او برای اهالی شعر و ادب تلخ و ضایعه ای دردناک بود .امروز یازدهمین سالروز وفات استاد محمد عظیمی (عظیم زاده) بیدگلی است. کسی که پهلوان شاعران خطهی کویری آران و بیدگل بود. او که از ۱۰ سالگی سرودن را آغاز کرده بود، همیشه با گشاده رویی از مهمانان خانهی ساده و آرامَش پذیرایی میکرد و برای هر کس که از او میخواست، بی تکلف از اشعارش میخواند.استاد عظیمی در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در محله توی ده بیدگل چشم به جهان گشود. او فرزند ارباب احمد بود و نسبش به حاج عبدالعظیم بیدگلی، از علمای قرن ۱۲ هجری و از شاگردان میرزای قمی، سید رشتی، میرزای قمی و فاضل نراقی برمی گشت که به درجه اجتهاد نیز نائل شده بود. وی اشعار بسیاری را از انوری، خاقانی، نظامی، حافظ، منوچهری، سعدی و… در خاطر خود حفظ کرده بود. تسلط این استاد گران قدر بر عروض و فنون شعری علی رغم سواد مکتب خانهایاش، به حدی بود که همواره دیگران را به حیرت وا میداشت. برخی به خاطر این ویژگی به او لقب «صباحی دوم» دادهاند.محمد عظیمی علاوه بر شعر در ورزش باستانی هم استاد بود و به خاطر سابقهاش در این رشته، او را پهلوان صدا میکردند. استاد همیشه کباده و میلهای سنگین و تخته شنو را در کنار کتابهایی که در کتابخانهی پربارش داشت، گوشه اتاق نگه میداشت. او معتقد بود ورزش علاوه بر این که سلامتی او را حفظ کرده، در شعرش نیز اثرگذار بوده است. نقل شده که او یک بار ۲ هزار بار, ...ادامه مطلب
سوگ سروده یازدهمین سال درگذشت شاعر گرانقدر استاد محمد عظیمی بیدگلی اَختری در سپهر معانی ماند ، ناگه ز پرتو فشانیمهر عرفان و ایمان ، عظیمی در سپهر ادب جاودانیاو که آیینه دار سخن بود بود سرمایه نکته دانیهر زمان دست اندیشه اش داشت کلک سحر آفرین معانینغمه در نغمه اشعار نابش داشت اندیشه ی خسروانیبود ابیات ناب غزلهاش آتش عشق را ترجمانیطبع توفانی و آن لطافت شاهدش دلبری آسمانیسروها در قصیده برافراشت که بهارش نگردد خزانی نظم او نقش گل های قالی شعر او طرح ارژنگ مانیبود در خط شعر کهن سخت هم بدان شیوه در نغمه خوانی مقتدایش به بزم خراسان شد منوچهری دامغانی راه اغراق را کی سپارم خوانمش گر صباحی ثانی آه و صد آه دیگر نخواند با غزل نغمه ی آسمانیروزگارا به خسران دچاری تا که تو قدر گوهر ندانیدر میان اساتید امروز دیگر از او نیابی نشانیرفت از پیش یاران سبکبالبیگمان خسته از زندگانی "بیدل" غم زده سرد و خاموش چهره از خون دل ارغوانی مدّتی میشود کز فراقش شِکوه دارد ز بی همزبانیمیسراید به آوای محزون وصف گنجینهای شایگانی زین مصیبت نداند چه گوید خامه هم مانده از ناتوانیخواهد از درگه حق که مولا در بهشتش کند میزبانی# -- سروده -- علیرضا پهلوانی بیدگلی(بیدل مهرآیین)۲۴ تیرماه ۱۳۹۱ + نوشته شده در سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲ ساعت 14:2 توسط علیرضا پهلوانی | بخوانید, ...ادامه مطلب